▓█♦OnYx♦█▓

پیرزن هم پیرزنهای کانادایی...همچین زرنگ...

راستی این اولین آپ داستانمه...قرار بود براتون داستان بزارم دیگه...حالا هم گذاشتم!!!بخونینش...

اینم بگم که قسمتی از داستان میوفته تو ادامه مطلب...نگین ناقصه

 

حالا داستان:

یه روز یه پیرزن کانادایی میره تو بزرگترین بانک کانادا(کسی اسمشو بلده؟؟؟) تا 1 میلیون دلارشو بریزه تو بانک و حسابش. 1میلیون دلار که پول کمی نیست!!! برای همین رئیس بانک اونجا کنجکاو میشه که این پیرزن چه طوری این همه پول بدست آورده! به همین دلیل پیرزن رو احضار میکنه و ازش سوال میکنه و میگه که چه جوری این همه پول بدست آوردی؟؟؟ پیرزن هم جواب میده که با شرط بندی هام!!! پیرزن بلافاصله از رئیس بانک سوال میکنه که میخوای با تو هم شرط ببندم؟؟؟ رئیس بانک هم میگه، باشه!

این داستان هم دوست خوبم *ابوالفضل* واسم فرستاده...دست گلش درد نکنه

 

 


ادامه مطلب
نوشته شده در دو شنبه 18 بهمن 1389برچسب:پیرزن کانادایی,بزرگترین بانک کانادا,بانک کانادا,شرط بندی,ساعت 12:58 توسط فرزاد| |


Power By: LoxBlog.Com